کاربردهای ویژه ی الکترومغناطیس برخی از ساختارها و مواد کامپوزیتی (5)
در سال های اخیر، مواد کربنی نانوسایز توجه زیادی را در زمینه ی استفاده به عنوان فیلر در تولید مواد کامپوزیتی (برای کاربردهای EM) به خود اختصاص داده است. نانوتیوب های کربنی مستحکم ترین ساختارهای کربنی مورد
مترجم: حبیب الله علیخانی
منبع: راسخون
منبع: راسخون
مواد کربنی نانوسایز
در سال های اخیر، مواد کربنی نانوسایز توجه زیادی را در زمینه ی استفاده به عنوان فیلر در تولید مواد کامپوزیتی (برای کاربردهای EM) به خود اختصاص داده است. نانوتیوب های کربنی مستحکم ترین ساختارهای کربنی مورد استفاده در کاربردهای میکروویو هستند. کامپوزیت های بر پایه ی CNTs می توانند برای پوشش های تداخلی الکترومغناطیس(EMI) و کاهنده های قدرت موج میکروویو مورد استفاده قرار گیرند. علاوه بر این، همچنین گزارشاتی در مورد استفاده از سایر مواد کربنی مانند نانوصفحات گرافیتی نانوکویل های کربنی برای کاربردهای میکروویو، ارائه شده است.Yang و همکارانش، کامپوزیت های تولید شده از CNT- فوم پلی استایرنی را تولید کرده اند که دارای قابلیت استفاده در پوشش های محافظ EMI است. این کامپوزیت تولیدی از فوم پلیمری دارای 7 درصد وزنی CNT است و دارای اثربخشی حفاظتی، 20 dB می باشد. مکانیزم اولیه ی این EMI ها به انعکاس موج EM به دلیل رسانایی بالای این کامپوزیتها، نسبت داده می شود. نویسندگان این مقاله، همچنین فهمیده اند که با استفاده از یک مقدار اندک از CNT، اثر بخشی این محافظ های EMI می تواند بهبود یابد. اثرات محافظتی EMI در کامپوزیت هایی مشاهده شده است که از CNT های چند دیواره و پلی متیل متا اکریلات و CNT های تک دیواره به همراه رزین های اپوکسی، تولید شده است.
خواص کاهش قدرت موج میکروویو، می تواند به طور قابل توجهی در کامپوزیت هایی بهبود یابد که در آنها از CNT های پوشش داده شده یا پر شده از اجزای مغناطیسی (آهن، نیکل، FeCo ، FeNi و FeCoNi)، استفاده شده است. این مسئله به خاطر این اتفاق می افتد که سهم مغناطیسی در زمینه ی کارایی EM وارد عمل می شود. نانوتیوب های کربنی پر شده یا آمیخته شده با سایر اجزا ( مانند
محافظت در برابر EMI و خواص میرایی میکروویو کامپوزیت های بر پایه ی مواد کربنی نانوسایز، عمدتا به خاطر رسانایی و اتلاف های دی الکتریکی آنها، ایجاد می شود. کامپوزیت ها دارای مواد کربنی نانوسایز به تنها دارای کارایی های EM قابل مقایسه با آلیاژهای مغناطیسی و فریت های مغناطیسی هستند.
نانومواد هیبریدی که با ترکیب شدن مواد کربنی نانوسیایز با اجزای مغناطیسی تولید می شوند، می توانند به طور مؤثر برای توسعه ی اجزای میکروویو با کارایی بالا، مورد استفاده قرار گیرند. در این زمینه، گرافن و اکسید گرافن، نسبت به CNT ها و سایر فرم های کربن، دارای مزیت هایی هستند. علت این مسئله، ساختار صفحه ای آنها و سهولت به هم پیوستگی این مواد با سایر مواد، می باشد.
سایر نانومواد
علاوه بر موادی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، برخی گزارشهای دیگری در مورد خواص EM در سایر انواع مواد نانویی، گزارش شده است. این مواد شاملZnO،Zhou و همکارانش ، خواص میرایی میکروویو جالبی را در کامپوزیت های دارای ویسکرهای ZnO سوزنی شکل T-ZnO، بر شمرده اند. ویسکر های T-ZnO با استفاده از عملیات حرارتی بر روی Zn در دمایی در گستره ی 500 تا و
خواص میکروویو کامپوزیت های دارای الیاف رسانای طویل
این فهمیده شده است که کامپوزیت های تولید شده از الیاف رسانای دارای طول های معین، که به صورت رندوم یا منظم در داخل زمینه ی پلیمری، قرار گرفته اند، ممکن است برای استفاده در فرکانس های خاصی از موج های EM مناسب باشند. یک چنین کامپوزیت هایی، می توانند مقادیر بالاتری از ثابت دی الکتریک را ایجاد کنند. این مسئله حتی زمانی مشاهده می شود که مقادیر اندکی از این الیاف مورد استفاده قرار گرفته است (یعنی کمتر از 1 درصد حجمی).به دلیل داشتن ویژگی های پخش فرکانس در این کامپوزیتها، ثوابت دی الکتریک آنها می تواند در گستره ی فرکانس معینی، منفی باشند. این مسئله یکی از جنبه های جالب توجه در توسعه ی مواد منفی دوبل می باشد. این یکی از انگیزه های اصلی در زمینه ی بررسی یک چنین کامپوزیت ها به جای بررسی کامپوزیت های دارای الیاف کوچکتر می باشد.
ثابت دی الکتریک مؤثر کامپوزیت های دارای الیاف رسانای کوچک)λ(L≪، به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است و روش های مخلوط کردن کلاسیک آنها یا فرمول ماکسول –گرت، به خوبی مورد بررسی قرار گرفته است. این نشان داده شده است که پیش بینی ثابت دی الکتریک مؤثر یک کامپوزیت دارای پرکننده های الیافی(با نسبت طول به قطر معین) مانند کامپوزیت های دارای ذرات کروی، ساده است. این الیاف یا فیلرهای سوزنی شکل، به عنوان بخش های بیضی شکل، در نظر گرفته می شوند که فاکتورهای دی پلاریزاسیون آنها راه حل آماری ما را تسهیل می کند. به عبارت دیگر، خواص دی الکتریک مؤثر کامپوزیت های دارای الیاف طویل یا پیوسته یا الیاف دی الکتریک یا سیم ها، در زمینه ی بررسی این مقاله، نمی باشد. کامپوزیت های تقویت شده با الیاف شیشه و کولار به طور عمومی برای استفاده در کاربردهای دفاعی و هوایی، مورد بررسی قرار گرفته است. قانون اختلاط دوتایی، قادر است تا مسئله ی مربوط به کامپوزیت های دارای ذرات پیوسته ی غیرهموژن را حل کند. ثابت دی الکتریک میکروویو کامپوزیت های دارای الیاف طویل، و رسانایی بالا (
اگر کلی صحبت شود، باید در نظر بگیریم که هر نوع از الیاف رسانا که دارای رسانایی بالا، نسبت طول به قطر بالا و ضخامت اندک هستند را می توان به عنوان فیلر در یک چنین کامپوزیت هایی، استفاده کرد. در عمل، الیاف نازک مس، الیاف کربن با قطر حدود چند میکرون، الیاف پلیمری پوشش داده شده با مس و الیاف کربنی پوشش داده شده با آلومینیوم به طور گسترده در دهه ی گذشته در ساخت کامپوزیت های با خواص EM قابل توجه، مورد استفاده قرار گرفته اند. الیاف پلیمری پوشش داده شده با فلزممکن است رسانایی و نسبت های تراوایی مشابهی با الیاف فلزی داشته باشند، اما دارای چگالی کمتری هستند. به هر حال، ضخامت پوشش فلزی در یک فیبر پوشش داده شده با فلز، نباید کمتر از میکرون باشد. این ضخامت باید به عمق پوسته ای نزدیک باشد.
انواع مختلف پدیده های رزونانسی می تواند در کامپوزیت هایی مشاهده شود که دارای الیاف رسانایی هستند که ضخامت آنها کمتر از عمق پوسته ای برخورد موج می باشد. این مسئله در اینجا به طور جزئی بحث نشده است. بنابراین، کامپوزیت های تولیدی با نانوالیاف فلزی، نانوالیاف کربنی و نانوتیوب ها (به عنوان فیلر) در این بررسی مروری، مورد توجه قرار نگرفته اند. تفاوت اصلی این است که بیشتر نانوالیاف رسانا، هیچگونه پیک رزونانسی در فرکانس میکروویو از خود نشان نمی دهند. میکروسیم های فرومغناطیس آمورف پوشش داده شده با شیشه، که با استفاده از روش ریخته گری، تولید شده اند نیز برای تولید این کامپوزیت ها مورد استفاده قرار گرفته اند. در مقایسه با الیاف فلزی، الیاف پوشش داده شده با شیشه، دارای مقاومت شیمیایی بهتری هستند. همچنین کامپوزیت های میکروویو دارای رسانایی dc پایینی هستند و از این رو، الیاف پوشش داده شده از هم ایزوله می شوند. برای مثال، رفتار قابل تنظیم مغناطیسی کامپوزیت های میکروسیمی نیز گزارش شده است که این مسئله ممکن است کاربردهایی در زمینه ی سنسورهای هوشمند یا اکتواتورها داشته باشد.
تخمین میدان مؤثر
اگر چه اثر تراوایی کامپوزیت های الیاف رسانا با استفاده از روش مونت کارلو در دهه ی 1980 مورد بررسی قرارگرفته است. خواص EMدر فرکانس بالا برای کامپوزیت های تولید شده از الیاف رسانای طویل در زمینه ی دی الکتریک، تا سال 1996 به طور کامل مورد بررسی قرار نگرفته بود. این فهمیده شده است که آستانه ی تراوایی (تئوری میدان مؤثر یک روش متداول در شبیه سازی خواص کامپوزیت هاست. تئوری میدان مؤثر، هم دارای مفهوم و هم مبانی ریاضی ساده می باشد. پیش بینی های این تئوری برای کامپوزیت های دی الکتریک دو فلزی معمولا از لحاظ فیزیکی حساس است و بینش سریعی در مورد مشکلات مربوط به آدرس دهی با سایر روش ها، ارائه می دهد. فرمولاسیون استاندارد EMT شامل معادله ی قائم به ذات (self-consistent) برای ثابت دی الکتریک کامپوزیت (
خواص مؤثر کامپوزیت های دارای ذرات کروی و کوچک، بواسطه ی قانون اختلاط کلاسیک، حل می شود. این قانون بوسیله ی نتایج تجربی مورد تایید قرار گرفته است. دو تخمین از میدان متوسط وجود دارد که به طور گسترده در مقالات مورد استفاده قرار می گیرد: یکی تئوری میدان مؤثر براگ من (معادله ی پایین) و دیگری تخمین ماکسول- گارنت:
که در اینجا،
این دو تئوری برای توصیف خواص کامپوزیت هایی توسعه یافته اند که در آنها از دانه های کروی شکل و رسانا استفاده شده است. به هر حال، به دلیل اینکه این تئوری ها برای ذرات کروی، توسعه یافته اند، وقتی از آنها در پیش بینی نسبت تراوایی این کامپوزیتها استفاده می شود، ممکن است اختلافاتی رخ دهد. از این رو، یک تئوری میدان مؤثر برای کامپوزیت های الیاف رسانا، نیز باید پیشنهاد می شد. این تئوری به سهولت مسئله ی اختلاف در فرض های موجود در زمینه ی الیاف رسانا را آدرس دهی می کند.
برای محاسبه ی ثابت دی الکتریک مؤثر یک کامپوزیت(
که در اینجا،
برای کاربردهای میکروویو که در آنها از الیاف میلیمتری استفاده شده است، توزیع صفحه ای الیاف، مناسب ترین حالت است. زیرا کامپوزیت های حاصله در این حالت، به طور نمونه وار یک لایه ی نازک را تشکیل می دهند. در این مورد، پارامترهای مربوط به قانون پراکندگی در معادله ی بالا، از تخمین حد رقیق شدن، مشتق می شود:
که در اینجا، σ، a و b به ترتیب رسانایی، طول و ضخامت فیبرها می باشد، C سرعت نور در فضای آزاد است و این فرض می شود که الیاف دارای سطح مقطعی لوله ای شکل هستند. به عنوان یک نتیجه از این مسئله که تخمین حد رقیق شدن به پدیده ی برهمکنش وابسته نمی باشد، این انتظار وجود دارد که معادله ی بالا برای توزیع صفحه ای و تصادفی، مناسب می باشد به استثنای اینکه فاکتور عددی در معادله برای A، از 33/0 به 66/0 تبدیل می شود، اگر توزیع میدانی الیاف غیر جهت دار باشند و بردار میدان الکتریکی موازی با محور فیبر باشد.
کامپوزیت های با غلظت الیاف بالا، کامپوزیت هایی مورد توجه هستند زیرا این انتظار وجود دارد که آنها دارای ثابت دی الکتریک میکروویو بالایی هستند. برای کامپوزیت های دارای توزیع دوره ای از الیاف، روش متداول، این است که از روش های عددی برای بررسی آرایه های دو قطبی، استفاده شود. نتایج عددی به طور نمونه وار فرکانس هایی را ارائه می دهد که به رفلکتانس یا عبور وابسته هستند (نه ثابت دی الکتریک). توصیف ثابت دی الکتریک تنها در روش شبه استاتیک مورد استفاده قرار می گیرد که برای این رزونانس در نظر گرفته نشده است. این نشان داده شده است که ثابت دی الکتریک به طور قابل توجهی بوسیله ی تماس های اهمی میان ذرات منفرد، تحت تأثیر قرار می گیرد. با در نظر گرفتن برهمکنش میان ذرات، وابستگی A و p در مقادیر بالا از p، غیر خطی هستند و این تصور وجود دارد که هیچ تخمینی برای این وابستگی، موجود نمی باشد. بنابراین، اطلاعات بیشتری در مورد ثابت دی الکتریک مؤثر میکروویو کامپوزیت های با توزیع دوره ای از ذرات، وجود ندارد. این مسئله تصدیق شده است که نمودار توزیع لورنزی اعوجاج ندارد و فرکانس رزونانس مشابه رزونانس رفلکتیویتی یا عبور می باشد. این نمودار به طور قابل توجهی به فاصله ی میان هر فیبر همسایه یا غلظت حجمی فیبر در کامپوزیت، وابسته است.
روش ها و مدل های عددی
علاوه بر روش EMT، یک راه حل جایگزین، در نظر گرفتن هندسه ی حقیقی فیبر از طریق روش های عددی (به جای در نظر گرفتن آنها به عنوان دو قطبی) می باشد. برای کامپوزیت های دارای توزیع دوره ای از الیاف، روش های عددی ابداع شده است. به طور نمونه وار، یک کامپوزیت به سلول های کوچک، تقسیم بندی می شود و این میدان ها در یک عدد محدود از نقاط و با استفاده از تابع اولیه تحت شرایط مرزی معین، حل می شوند. به طور نرمال، برای مسئله ی خاص، تعداد سلول های کوچکتر موجب افزایش دقت در نتایج می شود. به هر حال، روش های عددی به ظرفیت حافظه کامپیوترها مورد استفاده یا زمان محاسبه، محدود می شود. مفیدترین روش های عددی برای محاسبات EM مربوط به مواد کامپوزیتی، شامل روش المان محدود(FEM) ، روش دومین زمانی مختلف و محدود (FDTD) ، روش گشتاورها (MOM) و روش های هیبریدی (انتگرال مرزی FEM، روش هیبریدی FEM/FDTD و روش های هیبریدی FEM/MOM) می باشد.MOM زمانی برای بدست آوردن خواص میکروویو کامپوزیت هاتی صفحه ای با توزیع تصادفی الیاف رسانا، مورد استفاده قرار گرفته است.
در این مورد، مدل دوره ای- تصادفی برای بیان نحوه ی قرارگیری قراردادی الیاف مورد استفاده قرار گرفته است. در این مدل، الیاف به عنوان فیلمان هایی در نظر گرفته شده اند و در یک صفحه ی دو بعدی توزیع شده اند. انعکاس آنها و توان دوم امپدانس محاسبه شده است و در طی 50 مرحله ی مونت کارلو، متوسط گیری می شود. نتایج شبیه سازی شامل دامنه های ضریب انعکاس، با نتایج تجربی اندازه گیری شده بوسیله ی روش اندازه گیری فضا آزاد، توافق دارد. یک شیفت در فرکانس رزونانسی نیز مشاهده شده است که به اثر زمینه ی میزبان، مربوط می شود. به هر حال، عدم دقت در مدل سازی MOM می تواند به این حقیقت مربوط باشد که استفاده از فیلمان ها برای نشان دادن الیاف، ممکن نیست روش مناسبی باشد(همانگونه که بعدا بحث می شود). تخمین فیلمان ها تنها در زمانی معتبر است که شعاع سیم ها به طور قابل توجهی کوچکتر از طول موج و طول سیم است. به عنوان مثال، این تخمین ها همچنین در زمانی صحت ندارد که فاصله ی میان الیاف بسیار کوچک باشد. همانگونه که در شکل 4 نشان داده شده است، الگوی توزیع تصادفی در شکل 3 می تواند بیان کننده ی الگوی دوره ای و تصادفی مورد استفاده در مدل سازی عددی، باشد. بنابراین، این محاسبات تنها برای اجرا بر روی یک گستره ی محدود مناسب هستند، نه یک ناحیه ی نامحدود. وقتی این دوره، چند برابر بزرگتر از طول فیبرها باشد، نتایج MOM با پیش بینی های حاصله از محاسبات EMT همگرایی دارد. این بدین معناست که گستره ی محاسبات به اندازه ی کافی بزرگ است و مؤید و مبین ساختار حقیقی می باشد.
FEM یک روش مفید برای مهندسی و علوم است زیرا دارای انعطاف پذیری بالایی با هندسه های پیچیده و خواص مواد آنیزوتروپ دارد. برخلاف تکنیک FDTD، FEM نیازمند المان های کمتری برای مدل سازی الیاف نازک است و با کاهش منابع محاسباتی مورد نیاز، زمان لازم برای محاسبه، کاهش می یابد. FEM همچنین نسبت به MOM برای کامپوزیت های دارای الیاف با هندسه ی حقیقی و زمینه ی دارای آنیزوتروپی، مناسب تر هستند.
یک نرم افزار FEM تجاری، با توانایی شبیه سازی ساختاری در فرکانس بالا (HFSS) بوسیله ی ANSOFT توسعه یافته است. از این نرم افزار به طور متداول در مطالعه ی کامپوزیت های الیافی، استفاده می شود. المان های تتراهدرال برای مدل سازی صفحات کامپوزیتی استفاده می شود که در آن لایه های با تطابق کامل (PMLs ) به همراه لایه های هوای بین آن، وجود دارد. به طورنمونه وار، صفحه ی کامپوزیتی در فضای آزاد بدون اتصال، واقع می شود. به هر حال، FEM نیازمند مش بندی فضای آزاد بدون اتصال، است که این کار در صورتی که فضا نامحدود باشد، بوسیله ی کامپیوتر، قابل انجام نمی باشد. از این رو، PML (یک لایه خیالی آنیزوتروپ) در نظر گرفته می شود که در فضای بدون اتصال قرار می گیرد و دارای اندازه ای محدود است، در حالی که این لایه ی خیالی، با محیط فضای آزاد بدون اتصال، رقابت می کند. ناحیه ی میان PML و صفحه ی کامپوزیتی را هوا پر کرده است که ضخامت آن بزرگتر از یک چهارم طول موج، موج فرودی است. تکنیک مش بندی انطباقی، برای ریز کردن اتوماتیک مش ها در جایی که خطای محاسبه بالاست، مورد استفاده قرار می گیرد. یک شرط همگرایی تعریف می گردد و بدین وسیله، این شرط ارضا می شود. با این کار، محاسبات به صورت اتوماتیک انجام می شود.
برای کامپوزیت های با توزیع تصادفی الیاف، یک سلول واحد (با اندازه ی d) متشکل از برخی الیاف با توزیع تصادفی، برای مدل سازی صفحه ی کامپوزیتی، مورد استفاده قرار می گیرد. اگر اندازه ی سلول واحد (d) کوچک باشد، ضریب انعکاس صفحه ی کامپوزیتی به d وابسته است. ضریب صفحه ی کامپوزیتی به d وابس ته است. به هر حال، برای
الیاف با توزیع تصادفی با استفاده از روش مونت کارلو، ایجاد شده اند. رویه ی اصلی ایجاد محل های تصادفی و جهتگیری تصادفی الیاف در داخل صفحه ی دو بعدی می باشد. بعد از ان، هم پوشانی الیاف مورد بررسی قرار می گیرد. اگر هیچ همپوشانی مشاهده نشد، محل و جهتگیری فیبر بر روی سطح داخل صفحه، مورد استفاده قرار می گیرد. این روش توزیع عملی الیاف در داخل یک اسلب کامپوزیتی را تقلید می کند که در آن غلظت حجمی کمتر از آستانه ی تراوایی است. علت این مسئله، این است که زمینه ی میزبان یا لایه ی اکسیدی بر روی سطح فیبر فلزی، از ایجاد جریان در طول فیبر، جلوگیری می کند.
شکل 5 دیاگرام شماتیک مدل عددی را نشان می دهد. یک موج TEM با میدان الکتریکی E( موازی با لایه ی و بردار موجK و عمود بر سطح، نشاندهنده ی مدل در هنگام برخورد نرمال می باشد. شرایط مرزی PML بر روی سطوحی اعمال می شود که عمود بر بردار موج هستند. با داشتن دوره در هندسه، یک رابطه ی فازی خطی میان میدان های موجود بر روی سطح دیواره ی سلول واحد، بوجود می آید.
که در اینجا،
برنامه ی NEC2 بوسیله ی آزمایشگاه Lawrence Livermore برای انجام مقایسه، توسعه یافته است. این برنامه از الگوریتم MOM و معادله ی انتگرالی میدان الکتریکی استفاده می کند که به طور مناسبی با ساختارهای سیمی شکل، مرتبط است. این تخمین ها که بر روی سیم های نازک انجام شده است، فرض می کند که جریان عرضی و نوسان جانبی جریان با توجه به جریان های محوری بر روی سیم ها، قابل صرفنظر کردن است. بنابراین، جریان سطحی می تواند با یک فیلمان بر روی محور سیم، بیان شود. سطح مقطع رادار یک فیبر منفرد، با استفاده از NEC2 محاسبه می شود و بدین وسیله، پیک رزونانس تعیین می شود. فرکانس های رزونانس کامپوزیت های دارای توزیع دوره ای از الیاف (با قطرهای مختلف)، با استفاده از روش FEM و MOM محاسبه می شود (قبل از مقایسه با نتایج اندازه گیری نشان داده شده در شکل 6). فرکانس رزونانس محاسبه شده با استفاده از FEM، نزدیک به نتایج اندازه گیری شده است.
روش های اندازه گیری
انتقال هایی مانند خط هم محور و موج برها، معمولا به عنوان نگهدارنده ی نمونه برای اندازه گیری ثابت دی الکتریک مؤثر کامپوزیت ها (در فرکانس میکروویو) استفاده می شود. متداول ترین نگهدارنده ی مورد استفاده عبارتند از خط هم محور APC-7 (7 mm) و موج بر مستطیلی. آنالیزورهای شبکه عموما برای مهیا نمودن سیگنال و اندازه گیری پارامترهای S مورد استفاده قرار می گیرد. علاوه بر این، محدودیت اصلی روش خطوط انتقال، این است که اندازه ی نگهدارنده ی نمونه کوچکتر یا قابل مقایسه با طول موج در فرکانس اندازه گیری، می باشد. اگر طول الیاف هم اکنون با طول موج (در فرکانس های مورد نظر) قابل مقایسه باشد، تعداد کافی از الیاف نمی توانند در نمونه وجود داشته باشد. به عنوان نتیجه، روش خط انتقال برای کامپوزیت های دارای الیاف طولانی، مفید نیست این مسئله بوسیله ی Matitisne و همکارانش و با استفاده از رزوناتورهای هم محور، آدرس دهی شده است. به هر حال، مقادیر ثابت دی الکتریک نمونه های اندازه گیری شده، باید از تغییر در فرکانس رزونانسی، بدست آید. علاوه بر این، این اندازه گیری، نمی تواند به طور پیوسته در داخل باند فرکانس مورد علاقه، اجرا شود.روش فضای آزاد غیر مخرب و بدون برخورد است. از این رو، آنها مخصوصا برای اندازه گیری ثابت دی الکتریک و نفوذپذیری مغناطیسی کامپوزیت های دارای ذرات بزرگ(تحت دمای بالا یا تحت اعمال میدان های مغناطیسی یا الکتریکی)، مناسب است. سیستم فضا آزاد با قابلیت اندازه گیری ثابت دی الکتریک مختلط و نفوذپذیری مغناطیسی در گستره ی 6/8 تا 4/13 GHz، اولین بار بوسیله ی Ghodgaonkar و همکارانش درسال 1990 ، ارائه شده است. روش کالیبراسیون TRL دو پورتی، که مورد استفاده قرار می گیرد، می تواند خطاهای موجود را تصحیح کند. این کار با انعکاس چندگانه و افزایش دقت اندازه گیری، انجام می شود. به هر حال، کنترل دقیق حرکت فرستنده و آنتن دریافت کننده، برای مرحله ی اندازه گیری، مورد نیاز است که این مسئله، هزینه ی سیستم را افزایش می دهد. اخیرا، یک روش کالیبراسیون جدید، نیز معرفی شده است.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}